بنام خدای آزادی
کوهیار کجایی ؟ همه نگرانت هستند ....
این همه روز که بی خبریم ازت ...
میدونم دست خودت بود یه لحظه هم نگرانمون نمیذاشتی
تقصیر این ....
حداقل یه کاری کن بیا تو خوابمون ...
بیا با همون لبخند همیشگیت
بزار همه یک کم اروم شیم ...
گرچه میدونم اونجا هم که هستی میخندی ....
بیا کوه استوار بیا و خودی نشون بده ...
اما از کسی سراغ نگیر تو فقط بگو خوبی وبرو ...
نگران نباش حال همه خوبه .... اما تو .....
قبل خواب این شعر و زمزمه میکنم به یادت شاید که به خوابم بیای........ یه شب مهتاب ، ماه میاد تو خواب
منو می بره ، از توی زندون
مثِ شب پره ، با خودش بیرون
می بره اونجا ، که شب سیاه
تا دم سحر ، شهیدای شهر
با فانوسِ خون ، جار می کشن
تو خیابونا ، سر میدونا :
عمو یادگار ، مردِ کینه دار
مستی یا هشیار ؟ خوابی یا بیدار ؟
مستیم و هشیار ، شهیدای شهر
خوابیم و بیدار ، شهیدای شهر
آخرش یه شب ، ماه میاد بیرون
از سر اون کوه ، بالای دره
روی این میدون ، رد میشه خندون
No comments:
Post a Comment